می خواستم یک برنامه ی متفاوت بسازم . خیلی فکر کردم . آن روزها مردم علاقه ی زیادی به تماشای کنسرت موسیقی داشتند . اما فیلم گرفتن از یک کنسرت معمولی کار خاص و جذابی نبود . یک ایده ی بامزه به ذهنم رسید
در تمام دنیا کنسرتهای خیابانی برگزار می شود . گروههای هنرمند جوان در مکان های معروف شهر و در فضای باز برنامه اجرا می کنند . چنین کاری بسیار به ندرت در تهران انجام شده بود . اینجا برگزار کردن کنسرت در داخل سالن هم هزار جور دنگ و فنگ دارد چه رسد به خیابان ! تازه مکانی هم که انتخاب کرده بودم خیابان معمولی نبود
کنسرت علی لهراسبی روی پل پارک وی تهران ! حتی عنوان این پروژه هم خطرناک به نظر می رسید ! موضوع رابه سرعت با فرماندهان نیروی انتظامی در میان گذاشتم . علی رغم پیش بینی خودم کاملا استقبال کردند . به آتش نشانی و شهرداری هم خبر دادم
ساعت هشت شب است و بنزهای پلیس دو طرف پل پارک وی را مسدود کرده اند . ماشین های آب پاش آتش نشانی روی پل هستند و چراغ های گردان خودشان را روشن کرده اند . ترافیک سنگینی به وجود آمده . تعداد زیادی از مردم خودشان را روی پل رسانده اند
پس از کنترل نهایی دوربین ها و آماده شدن گروه برای ضبط خودم را به پایین پل رساندم تا جلوه ی کار را از کف خیابان ولی عصر نگاه کنم
عجب تصویر جالبی بود ..... پنجاه دستگاه مه ساز قوی فضای پل پارک وی را غرق در مه کرده بودند . انعکاس چراغ های گردان پلیس در مه تصویر ترسناکی ساخته بود ! صدای گیتار بیس از بلند گوهای بسیار قوی پخش می شد و باور کنید که تمام مردم آن حوالی مات و مبهوت به یک نقطه خیره شده بودند
این مختصات جذاب را به ذهن بسپارید و همراه با من به یک تصویر دیگر فکر کنید ... بی سیم به دست روی جدول وسط خیابان ولی عصر ایستاده ام و به پل نگاه می کنم . مادر بزرگ نازنینی که روبروی بانک ملی نبش خیابان ایستاده فقط به من نگاه می کند ! آهسته از خیابان می گذرد و به من نزدیک می شود ... صدای مهیب بلند گوها ... چراغهای گردان ... بخار غلیظ ... مادر بزرگ بی سیم من را نگاه می کند . خیال می کند که کاره ای هستم ... نیروهای پلیس ... آتش نشانی ... نگاههای بهت زده ... مادر بزرگ با لحنی به یاد ماندنی یک سوال تاریخی از من می پرسد ..... پسرم اون بالا بمب گذاشتن ؟