Tuesday, March 30, 2010

ازحقیقت تا واقعیت


تصمیم گرفته ام تا هر چند وقت یکبار به برخی نکات تخصصی در حوزه ی سینما بپردازم تا محملی برای هم اندیشی با مخاطبان عالی مقام این وبلاگ فراهم آید . برای آغاز چنین بحثهایی مقوله ی حقیقت و واقعیت در دنیای سینما را مطرح می کنم

آیا پرده ی نقره ای آیینه ی تمام قد واقعیت های جامعه است و یا ترجمه ی قابل درک از آرمانهای آن ؟ برای پاسخ به این سوال ابتدا باید تکلیف خودمان را با ذات و جوهره ی سینما مشخص کنیم . بدیهی است که این صنعت وارداتی بوده و تلاش برای آفرینش توجیه شرقی در این باب بیهوده خواهد بود . بهتر است تا با چشمهای باز و بدون انکار واقعیت نسبتی متعادل بین خاصیت های این صنعت و داشته های فرهنگی خودمان برقرار کنیم

از آن جهت که خمیر مایه ی تکنیک بر پایه ی واقعیت استوار است پس اولین توقع از صنعت سینما نمایش بی کم و کاست واقعیت خواهد بود . موضوعی که سالیان طولانی اهالی هالیوود را به خود مشغول کرد . اما در این میان سهم حقیقت چیست ؟ آیا آرمانهای بشری به پرده ی نقره ای راه خواهند یافت ؟ توقع آرمان گرایی از یک پدیده ی تکنیکی محض نا معقول است . پس چه باید کرد ؟ اینجاست که نام مبارک هنر به میان می آید تا بر این پیکر واقع نما روح آرمانی دمیده شود . سینمای غرب مدتی است که این راه را برگزیده و تلاش می کند تا داشته های فرهنگی مغرب زمین را در قالب بسته های آرمانی به تمام جهان نمایش دهد . فیلم هایی مانند ماتریکس .. بلک بوک .. میلیونرزاغه نشین .. بنجامین باتن و دهها نمونه ی دیگر از این دسته اند

شاید به این دلیل که سینما اصالت غربی دارد آنها بهتر توانسته اند تا زبان مترجم برای بیان حقیقتها و آرمانهایشان را بیابند . اما در این سو ما در کجای راه به سر می بریم ؟

شاید اولین پاسخ آن باشد که هنوز مرز شفاف بین آرمانها و واقعیتها در جوامع مشرقی وجود ندارد . گروه های مرجع برای به دست آوردن دل توده ها ناچار از قلب واقعیت به نام آرمان هستند و توده های مردم در تلاش برای ستاندن حقوق خود آرمانها را جامه ی واقعیت می پوشانند . طبیعی ست که در چنین آشفته بازاری نتوان نسبت سینما با حقیقت های جامعه را بازگفت

اما با استمداد از این برهان که رسیدن به آن مرز شفاف خود یک آرمان دیگر است و این بر پیچیدگی موضوع می افزاید لازم است تا با بهره گیری از آنچه که وجود دارد (واقعیت ) مسیر مشخصی را برای رسیدن به مطلوب ( آرمان ) مشخص کرد

شاید با همین رویکرد بود که واژه هایی مانند سینمای معناگرا و سینمای ملی به دایره المعارف هنری ایران اضافه شد . اما ابهام در کارکرد و نقشه ی راه به شدت تمام پابرجاست . به همین دلیل است که بسیاری از سینما گرها نسخه های کسالت آور فیلمشان را به عنوان اثر آرمان گرا به مخاطب تحمیل می کنند و در سمت دیگر کارگردان های گیشه آثار خود را بر گرفته از متن جامعه می پندارند

برای آنکه این نوشته ها شما را خسته نکند باقی مطلب را به فرصتی دیگر موکول می کنم و همین طرح موضوع را غنیمتی می دانم تا نظرهای هوشمندانه ی شما به دانسته های من بیافزاید

31 comments:

Anonymous said...

Bebakhshid agha reza, inja jash nist vali man fekr mikonam dar morede name be dehnamaki ye kam ajale kardi... Yek Doust

Anonymous said...

سلام آقاي رشيد پور
امروز در جايي حوندم وبلاگ رضا رشيد پور اومدم ببينم چطور مي نويسيد بر خلاف توانمندي تون در مجري گري در نويسندگي شايد هنوز جا براي پيشرفت داريد
هدف من نقد شما نبود فقط مطلبي در وبلاگتان ديدم در مورد ده نمكي خواستم كمي درد دل كنم اگر روزي اين آقا را ديدم حتما ازش مي پرسم كجا درس خونده اصلا مدركي در زمينه ي سينما داره يا اين هم مثل خيلي ها از موقعيتش استفاده ميكنه يه مشت لودگي و حرف هاي ركيك رو در قالب فيلم به خورد مردم ميده البته موقعيتش رو هم نبايددر نظر نگرفت من مطمئنم هر آدم ديگه اي بود عمرا مي تونست اين فيلم ها رو روي پرده يا در تلويزيون نمايش بده متاسفم براي مردم جامعه ام كه هشت ميليارد در حلقوم اين حزب بادي ها مي ريزند اين آدم نيست كه شما برايش نامه مي نويسيد اين فيلمهاي نوروزي را فقط بايد نگاه كرد و لعنت فرستاد بر سازنده و پخش كننده اش كه با فرض حماقت مردم فيلم هايشان را مي سازند نميدانند كه من نه تريبون دارم نه موقعيت كه حرفم را بزنم
من هم در مورد فيلم هاي نوروزي مطلبي نوشتم طنزي به نام "نوروز امسال با رقص در تلويزيون محموداينا "رقص كاري كه گاهي حرام است گاهي حلال بستگي به موقعيت دارد

sahar said...

سینمای معنا گرا توی کشور ما همیشه یه جوره ..بیشتر فیلمایی معنا گرا تعریف میشن که مثلا توش یه جانباز ..یه عقب افتاده ..یه معلول باشه..ریتم فیلم هم کنده..البته فیلم هایی که فقر رو به نمایش میذارن هم جزئ شون محسوب میشن ..به نظرمن فیلمای مجید مجیدی که اکثرا از این دسته هستن ..لیاقت شو دارن..البته اینم رک بگم ازین حرفای آرمان گرا واینجور چیزایی که گفتین خیلی قلمبه سلمبه بودش ..زیر دیپلم صحبت کنید!.ش

پاسپارس said...

آقای رشیدپور،
با سلام و تبریک نوروز و تشکر از مطالب خوبی که می نویسید...
راستش من درباره برخی قسمتهای نوشته تان چند نکته به نظرم می‌رسد. اول درباره اینکه نوشته‌اید "خمیرمایه تکنیک بر پایه واقعیت است، پس اولین توقع از سینما نمایش بی کم و کاست واقعیت است." من با این جمله مشکل دارم. اگر منظورتان از برپایه واقعیت بودن تکنیک، این است که ابزار سینما (دوربین و غیره) یک جسم واقعی قابل لمس کردن است، خب این قبول. اما این دلیل نمی‌شود که بگوییم این ابزار فقط برای نمایش واقعیت است. مثل اینکه بگوییم با قلم نمی‌شود داستان غیرواقعی نوشت، یا با قلم‌مو نمی‌شود غیر از منظره و طبیعت چیزی کشید.
اما اینکه به قول شما نمایش واقعیت، اهالی هالیوود را سالها به خود مشغول کرده، شاید دلیلش این بود که مردم آن زمان از نمایش همان واقعیت‌ها هم حیرت می‌کردند و برایشان تازگی داشت. ماجرای مردمی که هنگام دیدن صحنه ورود قطار روی پرده، از ترس پا به فرار گذاشتند را حتما بهتر از می‌دانید. ضمن اینکه خود سینماگران هم قابلیت‌های این هنر را به مرور کشف کردند. البته نه آنقدر دیر که شما فرمودید. به نظر من این راهی نیست که با ماتریکس و به تازگی شروع شده باشد. برگمان از دهه پنجاه میلادی با چنین مضامینی فیلم می‌ساخت.
با این هم موافق نیستم که "نام مبارک هنر" فقط در گرو نمایش آرمان گرایی است. چه بسا داستان واقعی که هنرمندانه‌تر بیان شود و صد برابر بیش از یک فیلم به اصطلاح آرمانگرا یا معناگرا تاثیر بگذارد و ماندگار شود.
به نظرم در مورد سینمای خود ما مشکل، همین مرزبندی ها است. اینکه سینما را به روشهایی ارزشگذاری می‌کنیم که اصلا ارزش نیست. فیلم خوب البته مشخصاتی دارد و از فیلم بد قابل تشخیص است(که آن هم نسبی است البته). اما اینکه بیاییم فیلمها را بسته به وجود برخی المانهای موضوعی طبقه بندی کنیم و یکی را بگوییم معناگرا و آن یکی را بی‌معنا، و به یکی بیشتر بها دهیم، این سینمای ما را به بیراهه می‌برد، که برده است. سینمای هالیوود بعنوان یک هنرصنعت ، پس از گذشت بیش از صد سال به اینجا رسیده است. این راهی است که با توجه به امکانات و شناخت خودش از این هنر از یک سو و دانش و رشد مخاطبان از سوی دیگر پیموده شده است. اما رشد سینمای اروپا جور دیگری بوده. رشد سینمای آسیای شرقی طور دیگری. حتی هند هم که سمبل فیلمهای بازاری و کلیشه‌ای است در اینجا مثال زدنی است. امروزه هر یک از این سینماها جایگاه خود را دارند و از بقیه متفاوت‌اند.
به نظرم راه رشد سینمای ما هم این است که آزاد باشد تا تجربه کند و به شناخت از خود و مخاطب ایرانی برسد و راه خود را بطور طبیعی پیدا کند. فارغ از طبقه‌بندی ها و خط‌کشی‌ها.
ببخشید... تندتند به هرمساله پرداختم و مختصر نوشتم. تا در یک کامنت بگنجد و حوصله شما را هم سرنبرد. به هرحال ببخشید. این نظر من کمترین بود...
پاسپارس

HO3EIN said...

اول
خیلی باحالی

مشتی said...

سلام آقای رشید پور.

خسته نباشید.
آقا زیر سیکل بنویس سواد ما نمیکشه قربونت.

آرمان آبادي said...

سلام
خسته نباشيد
مطالب ولاگتون خيلي عاليه!!
افتخار مي كنم كه همشهري شما هستم
اگه وقت داشتيد يه سر به وب سايت ما بزنيد !خوشحال مي شيم د رمورد مطالب ما نظر بدهيد و در نظر سنجي ما شركت كنيد.
www.armaneabadi.vcp.ir

Reza Moussavi said...

هیچگاه پیش از نوشتن به مخترع دستگاه چاپ یا کشوری که کاغذ را ساخت و یا کسی که نوشتن را ابداع کرد نمی اندیشیم شیاد سینما ابزار است حال به آن بیاندیشیم که چه بهره ها در چه زمینه ها به چه روش ها .

Anonymous said...

سلام این نوشته تان واقعا هم از لحاظ نوشتاری وهم از لحاظ متن عالی بود .هر چند سواد من در حد این مطلب که در اینجا ، نوشتین نیست. اما به این حقیقت تا واقعیت وتبلیغات فیلمها توجه کنید.
واقعیت در فیلم :مهندسان ایرانی سوار بر ماشینهای آخرین مدل
حقیقت زندگی:همه ناتوان از تا مین
هزینه های عادی زندگی
تبلیغات : فیلمی متفاوت از فلان کارگردان
واقیت در فیلم :خانم مهندس ایرانی با کلاه ایمنی در سر و یک کاغذ نقشه کشی در دست به سر ساختمان می رود
حقیقت زندگی :ما مجوز استخدام خانم نداریم
تبلیغات : به همین سادگی فیلم تحسین بر انگیز سال
حقیقت فیلم:استاد بالاخره این تفاوت فرهنگی را در سر کلاس کنترل می کند
واقعیت زندگی :استاد خودش هم به روی دانشجویان دختر سر کلاس نگاه نمی کند مبادا به گناه بیفتد.
تبلیغات :دل شکسته

Anonymous said...

آخ ببخشید لینکم یادم رفت http://sinmeslesenoghteh.mihanblog.com

Anonymous said...

سلام آقا رضا واقعا که مرز بین حقیقت تا واقعیت خیلی خیلی باریکه
راستی آقا رضا خوشحال می شم مهمان وبلاگم باشی و طنز نوشته هام رو بخونی
منتظرت می مونم
راستی تبادل لینک هم راه بدی نیست

Anonymous said...

آقای رشیدپور بنده یک سوالی دارم
به نظر شما چرا فیلم هایی که از جذابیت خاصی برخوردار نیستند و با تعدادی نابازیگر فیلم برداری می شوندبیشتر مورد توجه منتقدان قرار می گیرند؟

مجید said...

این جناب پرده نقره ای آیینه نیست
تو این مملکت . اما می تونه باشه
ضمن اینکه در کل شرقی و غربی معنای خاصی نداره
بعضی وقتها فراموش می کنیم که همه انسانیم
با احساسات مشترک
با آرمان های مشترک
بله! فرهنگ و باورهای هر توده ای بر آنچه می زاید تاثیر دارد
اما بر عدالت خواهی
حق طلبی
و نیاز به آسایش و رفاه بی تاثیر است

iman zeinali said...

salam reza rashid pour aziz .
namei be shoma nevesht e am ke
baraye hefz shakhsiat name bouda nash mikhaham an ra bekhanid.
ba tama mashghale i ke darid.

http://iman-zeinali.blogfa.com/
ba comment khososi man ro az hozzoretan motalle konid .
ba tashkor...

hami said...

سلام آقای رشیدپور
مطلب خوبی بود.
امیدوارم موفق باشید

Ali said...

به نظر من موضوع و درون مایه ی یه اثر هنری باید برگرفته از جامعه باشه ، یه جوری که مردم بتونن باهاش ارتباط برقرار کنن ، اینکه ما بیایم واقعیتو عوض کنیم فقط به صرف اینکه فیلممون جذاب تر باشه ، من اصلا نمی پسندم .
البته تو سینمای جهان یه سری از فیلما تخیلی هستن که اونا هم طرفدارای خاص خودشو داره ، تو ایران هنوز جلوه های ویژه اونقد پیشرفت نکرده که فیلمایی در حد آواتار بسازن، کمدی هایی هم که تو ایران ساخته میشه به نظره من در مقایسه با خارجیا خیلی ضعیفه

zahra nazemi said...

سلام.. خوب هستید؟
آقای رشیدپور یک خواهش کنم قبول می کنید؟
می خواستم اگه بشه برای مجله دنیای جدول باهاتون مصاحبه کنم.
بهم خبر می دید؟
ممنون می شم
موفق باشید

Unknown said...

سلام تصادفی یهو به یکی از نوشته های شما برخوردم نوشته بودید با زهرا اشراقی مصاحبه داشته اید؟ تو رو قران راست میگی؟ کجا؟ تو تلویزیون؟ کلیپشو میشه بزاری واسه دانلود؟ خیلی دوست دارم از این خانواده امام خمینی از کاراشون سر در بیارم خیلی مخفی هستن مثلا خانم حضرا امام رو ما یک بار هم ندیدیم اینا چرا اینقدر مخفیکارن؟ اگه میتونی با مجتبی خامنه ای هم یک مصاحبه ای ترتیب بده دمت گرم تو میتونی

sana said...

یکی به من بگه معنی گیشه چیه؟
من دارم دیوونه میشم همه جا تحقیق کردم اما هنوز نفهمیدم معنی گیشه چیه؟
هر کی میدونه خواهشا به منم بگه؟
ممنون
علی یارتون
sana

Anonymous said...

ماکه چیزی نفهمیدیم! ولی عالی بود دمت گرم

Unknown said...

الف نوشت:

وقتی نامه آقاي رشیدپور به آقای ده نمکی را در «احساس نگراني» از چند صحنه سبك در قسمت اول سريال دارا و ندار خواندم، ناخودآگاه یاد «احساس نگرانی» آقای میرحسین موسوی و حس مسوولیت وی در ورود به انتخابات افتادم. آن نگرانی که هنگام تورم 50 درصدي دهه70 و هنگام هتک مقدسات و اعتقادات شيعيان در دهه80، كاملا ساكت بود و ناگهان در سال1388 از خوابي دراز بيدار شد.

گویا حسگرهاي نگراني آقاي رشيدپور هم فقط در مواقع خاص کار می کند!

استفاده از لودگي و مضامين غيراخلاقي به بهانه طنز هرگز قابل دفاع نيست اما احساس مسوولیت آقای رشید پور در مورد این آفتابه دزدی ده نمكي هم كمي غير عادي به نظر مي رسد. فرضا چهار عنصر غير آب کشیده طنز که اتفاقا در افواه عمومی هم ساده و ابتدائی انگاشته می شود به تلویزیون راه یابد ... اما سالهاست که ما اصول و اخلاق و فرهنگ را در برخی سریال های تلویزیون غائب دیده ایم و این چهار کلمه طنز به نسبت خطاهای فاحش موجود در سریال‌های‌ غیراز "دارا و ندار"، چيزي در حد صفر است. اتفاقا از نظر اخلاق و شرمساری، دانه درشت هایی بودند و هستند که كارهايشان می توانست نگرانی و احساس مسئولیت آقاي رشيدپور را -با آن سابقه ای مدید!- برانگیزاند.

من سه قسمت سریال آقای ده نمکی را جسته گریخته دیدم و لذت بردم از اینکه مفاهيم "نجس" و "پاک" و "حرام" و "حلال" که غایب هميشگي سريالهاي ایراني است، از آنتن سيما پخش می‌شود و گويا صدا و سیما بی‌منّت و افاده كارگردان هايي كه از دغدغه هاي مردم پايين تر از ونك هيچ خبر ندارند، یک دفعه هم به اینطرف غش کرده است. من خوشحال شدم که یک بار دیگر در پس قصرها و کاخ‌ها و شخصیت‌های غيرقابل لمس و معلق فیلمنامه‌های بي محتوا، تلویزیون ملی لحظاتی هم به درد مردم بی‌صدا رسید. مردمی که در هزاران روستا و هزارو اندي شهرايران (بجز شميران) زندگي مي كنندو عادت دارند فقط دغدغه هاي طبقه ثروتمند شمال تهران را در سريالهاي ايراني ببينند.

کاش آقای رشیدپورنقاط قوت دارا و ندار را هم می‌دیدید. سریال ده نمکی بوی دیگری می دهد! یک بوی غیر تکراری... ! یک بوی تازه غير كليشه اي... البته قضاوت کامل در مورد سریال دارا و ندار هنوز زود است اما عکس العمل تند آقاي رشيدپور بعد از پخش اولين قسمت اين سريال، شتابزده و غيرقابل قبول است.

ای کاش جناب رشیدپور دركنار خرده گیری از آفتابه دزدی در طنز ده نمكي، کمی هم به سوابق سریال های مدعیان مي پرداختند. آنجا که حرام های آشکار، عشق هاي مثلثي، لودگي هاي پوچ و عشوه هاي مبتذل، در سينما و تلویزیون ما به نمایش در می آمد، ايشان كجا بودند؟ چرا وقتي دختركان و پسركان بي هنر ولي «خوشگلي» با صدقلم آرايش و عشوه، سينماي نسبتا تميز ما را به ابتذال و هرزگي تنزل مي دادند و هنرمندان واقعي را خانه نشين مي كردند، چرا ايشان اعتراض نكردند؟

من ادعا نمي كنم سريال ده نمكي بي عيب و نقص است. بديهي است استفاده از واژگان سبك و موهن به بهانه طنز هرگز پسنديده نيست. اما آقاي رشيدپور جوري حرف مي زنند كه گويي سينما و تلويزيون ما خيلي پاك و ترتميز است و فقط چند كلمه ناهنجار در سريال دارا و ندار، اين پهنه سفيد را لكه دار كرده!

در دوره و زمانه اي كه اغلب سريال سازها از «هنر» فقط گيس بلند كردن و شام خوردن در رستورانهاي لوكس و استفاده از اصطلاحات فرنگي را بلدند، توليد و پخش كاري مانند دارا و ندار كه به دغدغه هاي واقعي مردم مي پردازد، غنيمت است.

arezu .h said...

سلام آقای رشید پور از اینکه این بار مطالب بسیارارزشمندی در رابطه با حوزه سینما نوشتید خیلی خوشحال شدم ولی از اونجا که در این زمینه مطالعات کمی داشتم شاید خیلی نتونم به خودم اجازه بدم در این حوزه اظهار نظری داشته باشم.ولی انشالله می خوام با توجه به علاقم در این زمینه مطالعه وکار در این حوزه رو به طور جدی شروع کنم و خیلی خوشحال شدم از اینکه از این به بعد در وبلاگتون در این زمینه ها هم می نویسید.مطالبی که در مورد سینما نوشتید تخصصی بود و چندین بار خوندم و راجع بهش فکر کردم.به نظر من در مورد سوال اولتون نمی توان گفت پرده نقره ای سینمای ما صد در صد تمام واقعیت های جامعه ما رو نشون می ده و هنوز برای رسیدن به این هدف باید کار بشه.اکثر فیلم های ما جنبه طنز پیدا کرده .آیا سینمای طنز تونسته واقعیت ها رو نشون بده یا صرفا هدفش طنز بوده؟در یک تعبیر سينماي معناگرا: سينمايي است كه توجه عميق به واقعيت‌هاي روزمره زندگي داره.در واقع سينما به عنوان يك رسانه همگاني و ملی از جايگاه مهمی در جامعه ما برخوردار ه جايگاهي كه هم مي‌تونه موجبات رشد فرهنگی و معنوی ....اعضاي آن جامعه را فراهم كنه و يا برعكس، جامعه را به سراشيبي نزديك و نزديك ‌تر کنه. بنابراین نمي‌توان اين سينما را به حال خودش رها كرد بلكه بايستی با مطالعه و برنامه‌ريزي دقیق آن را به سمت معنويت و اخلا‌ق‌گرايي سوق داد، بنابر این آنچه كه مهم است نخست ضرورت شناخت درست سينماي معناگرا به معناي واقعي است و دوم پياده كردن ايده هاي اين سينما مي باشد.
آرزو حق پناه

ساسان.ک said...

سلام
اقای شید پور به نظر من فیلم های معنا گرا تو سینمای ایران خیلی کمه و به راحتی میشه شمردشون متاستفانه مخاطب زیادی ندارند و در عوض فیلم های گیشه ای و و به اصطلاح کمدی مخاطب نسبتا زیادی دارند و این واقعیت خوشایندی نیست...
ساسان.ک

larisa said...

kheili mo0zo0 jalebi khaheshan edame bedd k dar konhesh harf barai goftan ziad hast!!!
mamnoon

khamol said...

ولی ای کاش حوصله ای داشتم و شخصا جوابیه ای برای منتقدان شما مینوشتم.من ارشیو نسبتا کاملی از روزنامه های مطبوعه جناب ده نمکی دارم.اگر بحث شخصی باشد میتوانم خروارها مثال و مقاله تند از همان نشریات در نقد سریال و فیلمهای جناب ده نمکی بیاورم.اقایان انگار متوجه نیستند که نگرانی تنها بابت ورود چند شوخی غیرخانوادگی به تلوزیون نیست.که اتفاقا همین مطلب هم همیشه از سوی بینندگان مورد اعتراض واقع میشده.بیشتر غصه من از شکستن حریمها توسط کسانی است که با بهانه هایی کمتر از این از سردر سینما اویزان بودند و با قلمهایشان خواستار اعدام و اخراج و..ادمهای اهل فرهنگ میشدند.قصه فیلمسازی ده نمکی ان هم به این شکل مبتذل و پیش پا افتاده داغ ننگی است که بر تاریخ فرهنگ این کشور میماند.وقتی از مدیر یک مدرسه شنیدم که بخشنامه شده بچه های مدرسه را باید برای تماشای اخراجیها ببرند.وقتی که همزمان فیلم سنتوری و افساید و...توقیف بودند.در روزگاری که مهرجویی و پناهی و کمال تبریزی و بهمن قبادی صلاحیت فیلمسازی ندارند فیلم اخراجیها باید رکورد شکنی کند؟کجای این شب تیره بیاویزم قبای ژنده خود را

Unknown said...

خدا
با سلام
آقای زشیدپور اگر شما خودتون رو یک حرفه ای در عرصه ی سیما می دونید،نباید پیامتون رو اینطور به مخاطبتون می رسوندین
و این جای تاسف داره که با این ادعا....
والسلام

Anonymous said...

jenabe rashid pour
ba salam

vaghan khaste nabashid.
mamlekate ma be vojode ashkhasi mesle shoma vaghan ehtiaj dare.
sade o bi alayesh:)

khoda negah dar

Anonymous said...

خیلی عذر میخوام آقای رشید پور مودب!میشه بگید شما که انقدر موافق ادب و نزاکت و ...هستید چرا تو فیلم سوپر استار بازی کردید؟؟خوب بود شما جواب آقای شهاب حسینی رو تو اون صحنه که به دختره میگفت ((غیر امضا دیگه از من چی میخوای))
رو میدادید.
شما که خودت رعایت نمیکنی به دیگران ایراد نگیر خواهشا.
ایناییم که ازتون دفاع میکنن همین اغتشاش گرا هستن که خودتئنم دلیل حمایتاشونو میدونید!

nimazad said...

من نمی دونم بعضی ها فیلم سوپر استار ندیدند و گوشه هاییشو براشون تعریف کردند میاند اینجا کامنت می زارند بعد هم اغتشاشگر اون دهنمکی که فرهنگ چماق زنی رو مریوم کرده تو برو مفهوم اغتشاشگرو بفهم
بعدشم آقای رشید پور شما هم کم از تلویزیون کودتا ندارید که هی کامنتا مارا سانسور می کنید و نمی ذارید

Anonymous said...

آخه آنجا که آقای شهاب گفتن جز امضا چیزی نمی خواین آقای رشیدپور در صحنه نبودن !حالا اگه شما بودین جوابش می دادین.در سینما هر که بخواد بره سینما فیلم می بینه ولی آدم ندار خیلی تلوزیون می بینه

Anonymous said...

کامنتا رو که نگاه کردم دیدم بحث مخلوطه آقای رشید پور من هم سوپر استار رو پرده های سینما رو دیدم هم سوپر استار تلویزیون رو هم فیلم ده نمکی رو آقای رشید پور مگه چه اشکالی داره که ما کارهای عادی جامعه رو حرف های عادی مردم رو در فیلمامون به کار ببریم الان از هر دو خانواده کم کمش یکیشون ماهواره دارن تازه گیریم که نداشته باشن مگه آمریکا و اروپا که انقدر پیشرفت کردن در کشورشون تمام مسائل اخلاقی رعایت میشه اگه یه جا شراب باشه و کسی نخوره مرده مثل زمان شاه نه الان که پر از محدودیت شدیم و همه رو از تمام اعتقادات واقعیمون دور کردیم ما چرا کاری کردیم که در شب عاشورا مردممون باید کار های نا شایست انجام بدن به خدا در شب عاشورا که غم دنیا در سینه ی من تاریک نماز میشینه چرا باید خانمی رو با اون وضع و آقایی رو بدتر ببینم من شب عاشورا در نمیام بیرون ولی امسال به اصرار در آمدم بیرون به جون مادرم تا سر کوچه رفتم برگشتم فرهنگ بی دینی رو رواج دادن که هنر نیست من سخنرانی اقای کافی که مرده رو خریدم و هرشب یه چند قسمتیشو گوش میدادم این سخنرانی پر از ایراده یا اقای نقویان که مثلا این لباس رو پوشیده باید اخلاق پیامبری داشته باشه نه اینکه حر ف های بد بزنه من یه سخنرانیشو گوش می کردم گفت دختره رفته دانشگاه با پسره دوست شده خوب بی خود کرده رفته دانشگاه نرفته که زایشگاه تا کی باید کروات نزنن در تلویزیون همین شما شب عروسیت کروات نزدی من یه عروسی دعوت بودم پسره از این نون به نرخ روز خورا می رفت مردونه کرواتشو در میاورد چون یکی از وزرا اونجا بود میومد زنونه کروات رو میزد خلاصه که خانه از پایبست ویران است یه عده در بند حجابو ذبح حلالو حرف ها بد یا خوبی که در جامعه وجود دارد هستن بذار بچت بزرگ بشه اگه تمام تلاشتم بکنی که حرف بدی نشنوه یا عکس و فیلم بدی نبینه اگه خودش بخواد هر جور باشه میبینه